▲ روز

▲ روز

" ▲ روز " تنها بخشی از افکار روزانه من است ! نه چیزی دیگر.
گاهی فکر می کنم خطر واژه ها از خطر اسلحه بیشتر است .

داستان

درسنامه

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

در زمانی که حاکمیت به کلی قافیه را باخته است، وضعیت بد اقتصادی و رفتارهای غیر قابل پیش بینی محمود احمدی نژاد خواب را از گروه حاکم بر ایران گرفته است و انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را به کابوس هر لحظه شان تبدیل کرده است.

ترس از مردم باعث شده دانشگاه ها به اجبار زود تر تعطیل شوند و خوابگاه های دانشجویی در روز 20 خرداد تخلیه شوند، اینترنت کند تر از همیشه باشد و پارازیت با شدت بیشتری پخش شود .

آیت الله خامنه ای که همچنان وجود مشکل در حکومت خودش را قبول ندارد با تصمیم های کد خدا منشانه سعی در کنترل اوضاع جاری مملکت دارد که سابقه حدود 25 ساله ایشان تردید هایی را در این ضمینه بوجود آورده است .

فرمانده هان نظامی و امنیتی که از این فضا حداکثر سود را برده و می برند هر روز سعی می کنند بخش های بیشتری از سیستم را به تملک خویش در آورند.

بازار دروغ همچنان داغ است و صدا و سیما با 60 هزار کارمند اداری خود در سراسر کشور در راس لیست دورغ گویان قرار دارد .

اصولگرایان همچنین نگرانی جدیدی به نام احتمال کاندیداتوری هاشمی دارند و در یک ماه گذشته با نهایت توان خود دست به تخریب هاشمی زده اند.

احمدی نژاد میداند که کاملن بازی را باخته  و عصبانیتش احتمالن کار دسته حاکمان و مالکان ایران خواهد داد .

به نظر می رسد جمهوری اسلامی نا خواسته در فیلمی با نویسنده و کارگردانی آمریکا و تهیه کنندگی خود ایران در حال بازی است .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۳۱
فرهاد عباسی

اگر بخواهم سه نوشته قبلی را خلاصه کنم این سه گزاره می‌شود:


یک، باید در انتخابات مشارکت کرد

دو، به نفع سرنوشت مملکت است که رئیس‌جمهور بعدی، فردی هماهنگ با رهبری باشد

سه، هدف اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات نباید برنده شدن باشد بلکه بازسازی گفتمان، احیای تشکیلات، بازگرداندن امید و برقراری ارتباط با حکومت، هدف‌های مفید و ممکن هستند.

پرسش بعدی این است که چه نامزدی برای اصلاح‌طابان بهتر است؟ طبیعتا پاسخ به این پرسش مستلزم پاسخ به پرسش دیگری است: خاتمی بیاید یا نیاید؟ پاسخ من منفی است. فکر می‌کنم به دلایل زیر بهتر است خاتمی نامزد انتخابات نشود:

1- آمدن خاتمی فضا را دوقطبی و احساساتی می‌کند. اگر خاتمی نامرد شود به این معنا است که اصلاح‌طلبان برای برنده شدن‌ آمده‌اند. به همین دلیل همه ما وظیفه خود می دانیم در انتخابات شرکت کنیم و به او رای بدهیم. چنین شرایطی مجال نقد درونی و بازسازی تشکیلات را از بین خواهدبرد و همان فضای احساسی و شعارزده سال 88 را بازسازی می‌کند. حالا فرض کنید خاتمی برنده نشود (که من احتمال آن را زیاد می‌دانم) وضعیت آن روز ما از امروز هم بدتر خواهدبود، ناامیدتر، از هم‌پاشیده‌تر و مضمحل‌تر.

2- «وقتی شما با اصلی‌ترین بازیکن  خود وارد میدان می‌شوید معنایش این است که بازی را جدی گرفته‌اید. اگر بازی را جدی گرفته‌اید معنایش این است که قواعد و ضوابط این بازی و صلاحیت داور آن را پذیرفته‌اید. اگر این طور است باید بگویید چرا چهار سال پیش به اتهام تقلب، مملکت را به هم ریختید. در این چهار سال چه چیز تغییر کرده؟» اگر خاتمی کاندیدا شود تز اصلی‌ حملات رقبا به او همین  چند جمله ساده خواهد بود. 50 روز به انتخابات مانده و ما هنوز نمی‌ دانیم خاتمی چه پاسخی برای این  حمله دارد که بتواند میلیونها رای‌دهنده خاکستری را قانع کند.

3-‌آمدن خاتمی باعث می‌شود درون اصولگرایان وحدت نسبی ایجاد شده و نزاعی که درون آنها شکل گرفته و به گمان من برای پوست ‌اندازی حاکمیت مفید است از بین برود. در این حالت مساله احمدی نژاد برای آنها فرعی شده و مساله خاتمی اصلی خواهدشد. اتفاقا این فضا به نفع دار و دسته احمدی‌نژاد بوده و دست آنها را در رقابت‌های درون جناحی بالا خواهدبرد. ضمن اینکه من بعید می‌دانم در هیچ حالتی حکومت به رئیس‌جمهور شدن خاتمی رضایت دهد حتی اگر به قیمت ابطال انتخابات و تغییر قانونی یا غیرقانونی نتیجه آن باشد.

4-دو قطبی خاتمی- مشایی همان چیزی است که احمدی نژاد می‌خواهد و احتمال تایید صلاحیت مشایی را افزایش می‌دهد. زیرا بخشی از اصولگرایان معتقدند مشایی رای خاتمی را می‌شکند. ضمن اینکه رقابت با خاتمی باعث می‌شود توپخانه افشاگری تیم احمدی نژاد از سمت اصولگرایان به سمت خاتمی تغییر مسیر دهد. احمدی‌نژاد نشان داده در فضای دو قطبی بهتر می‌تواند مانور دهد و نامزد شدن خاتمی فرصتی است که امید را به اردوگاه حامیان احمدی‌نژاد برخواهدگرداند.

5- فرض محال که محال نیست، فرض کنید خاتمی رئیس‌جمهور شد، چگونه می‌خواهد کار کند؟ کسی که شش سال است یک کلمه با رهبر مملکت حرف نزده، کسی که تمام رسانه‌های رسمی و تریبونهای حکومتی در این چهار سال او را فحش‌باران کرده‌اند، کسی که حتی سایت شخصی ‌اش فیلتر است، با آن روحیه مسالمت‌جو چگونه می‌خواهد از فردای انتخابات تعامل با قدرت را آغاز کند؟ وانگهی، هر کس رئیس‌جمهور بعدی باشد چاره‌‌ای جز متوقف کردن پرداخت نقدی یارانه‌ها را ندارد. چه اصراری داریم که اصلی‌ترین شمایل اصلاح‌ط‌لبی و تجدد دینی را در موقعیتی قرار دهیم که آب باریکه حیات و ممات تهی‌دستان و فرودستان را قطع کند؟ حواس‌مان هست در نتیجه این اقدام چه قضاوتی درباره رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب و متجدد در ذهن طبقات پایین جامعه ایجاد خواهدشد؟ تشدید بدبینی و کینه و شکاف میان فرادستان و فرودستان به نفع کیست؟

با این پیش‌فرضها به نظر من بهتر است اصلاح‌طلبان با نامزد اختصاص خود وارد انتخابات شوند اما آن نامزد خاتمی نباشد. مخالف حمایت از یک نامزد اصولگرای ملایم (مثلا قالیباف یا روحانی) هستم زیرا هیچ نفعی برای اصلاح‌طلبان ندارد، نه سیگنال قوی‌ای به حاکمیت است و نه به بازسازی تشکیلات و گفتمان کمکی می‌کند. پیشنهاد من کسی است که روی او حساسیت کمتری در نظام باشد، سابقه  ضد جنبش سبز نداشته باشد (یعنی مثلا مثل عارف نباشد که در بیشتر مراسمهای علیه جنبش سبز شرکت ‌کرد)، سابقه اجرایی و اقتصادی داشته باشد که این روزها در مردم ایجاد اعتماد می‌کند، جذابیت رسانه‌ای داشته باشد، معتقد به تشکیلات باشد و چهره‌های مهمی مانند خاتمی و هاشمی و نوری و … به یک اندازه حامی اش باشند. در مجموع در میان گزینه‌های موجود صرفا دکتر نجفی واجد اغلب این ویژگی‌ها است. اگرچه او هم ضعف هایی دارد.


باز نشر از وبلاگ سازمخالف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۴۴
فرهاد عباسی

در نوشته‌ قبلی گفتم که به نظر من اصلاح‌طلبان حتی اگر یک نامزد قدرتمند داشته باشند باز هم برنده انتخابات نخواهندشد. در این نوشته می‌خواهم یک قدم جلوتر بیایم و ادعا کنم حتی اگر اصلاح‌طلبان شانس برنده شدن هم داشته‌باشند به نفع مملکت نیست که رئیس‌جمهوری بعدی از آنها باشد.

مهم‌ترین مساله فعلی کشور چالش هسته‌ای است. به نظرم فعلا همه مسائل کشور در سایه این  بحران هستند و تا تکلیف این موضوع روشن نشود گشایشی در حوزه‌های دیگر رخ نخواهد داد. بهبود شرایط اقتصادی و گشایش نسبی فضای سیاسی و کاهش نقش نیروهای نظامی، مستلزم حل مساله هسته‌ای است.  اما چه موقع این مساله حل خواهدشد؟ حداقل دو شرط باید محقق شوند، اول اینکه حاکمیت ایران احساس کند کسی در قدرت مترصد بول گرفتن از او نیست و در عین حال، اعتبار این تدبیر به حساب دیگران واریز نخواهدشد. شرط دوم هم این است که در طرف مقابل، قدرتهای جهانی هم احساس کنند که با یک نفر در ایران طرف هستند. به همین دلیل اگر رئیس‌جمهور بعدی مطیع رهبری نباشد بعید می‌دانم پیشرفت مثبتی در مذاکرات ایران رخ دهد. تا وقتی که بازی در ایران چند طرف دارد و هر طرف مترصد قهرمان‌سازی از خود و خراب کردن بقیه بازیگران است کسی کوتاه نخواهدآمد.

احساس مسئولیت در قبال سرنوشت مملکت اقتضا می‌کند که در انتخاب استراتژی صرفا به منافع خود توجه نکنیم و منافع مملکت را در نظر بگیریم. مساله اولویت دار امروز مملکت دموکراسی و آزادی نیست برگرداندن مملکت به وضعیت سال 84 است. یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب شاید در ابتدا یک خوش‌بینی مقطعی در محافل رسانه‌ای غرب ایجاد کند اما قطعا فضا را برای مصالحه تنگ‌تر می‌کند. تجربه نشان داده حاکمیت تمایل ندارد مردم فکر کنند با آمدن رئیس‌جمهور جدید سیاست خارجی تغییر اساسی کرده (یعنی فرمان دست کس دیگری است). ضمن اینکه اگر در سطوح عالی قدرت، یک‌دستی نباشد مدیریت پروپاگاندای بعد از مصالحه و توجیه بدنه اجتماعی حامی حاکمیت مقدور نخواهدبود.


این طور جمع‌بندی کنم که یک رئیس‌جمهور هماهنگ با رهبری بهترین گزینه‌ای است که می‌تواند در یک دوره چهار ساله به خروج نسبی از بحران فعلی کمک کند پس از آن‌ دوره می‌توان بر اساس اولویت‌های آن روز که احتمالا همان اولویت‌های پیش از 84 هستند تصمیم گرفت.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۵
فرهاد عباسی

تقریبا مطمئنم اصلاح‌ط‌لبان در انتخابات آینده برنده نخواهند شد. حتی اگر خاتمی هم نامزد شود باز هم احتمال پیروزی او کم است. پیش‌بینی‌ام درباره نتیجه انتخابات را در پاسخ پرسش‌های بعدی ارائه خواهم کرد. با این حال شرکت در انتخابات آتی ضرورت دارد. معمولا مردم تصور می‌کنند گروه‌های سیاسی در انتخابات شرکت می‌کنند تا برنده شوند و کسب قدرت کنند. این تصور، درست اما ناقص است. گاهی اوقات ما یقین داریم که در انتخابات برنده نمی‌شویم اما در آن شرکت می‌کنیم چون می‌دانیم انتخابات فقط برای برنده شدن نیست. اگر اینطور بود احزاب سیاسی در کشورهای توسعه یافته بر اساس نتایج نظرسنجی‌ها تصمیم می گرفتند در انتخابات شرکت کنند یا نه. اصلاخ‌طلبان در انتخابات سال 92 باید شرکت کنند زیرا:

1- در این مملکت زندگی می‌کنیم و اوضاع آن وبال گردن‌مان است. از صبح که چشم باز می‌کنیم تا  شب که به خواب می‌رویم لحظه لحظه عمرمان تحت تاثیر هوش و عقل و منطق و سواد و سلیقه و حال و حوصله و میل و دماغ و اوضاع شکم و زیرشکم تعدادی آدم است که یک جاهایی در مرکز تهران نشسته‌اند. در کشوری زندگی میکنیم که سایه حکومت حتی در تاریکی شب و زیر لحاف هم روی تن‌های‌مان سنگینی می‌کند. نمی‌شود گفت این باشد یا آن چه فرقی می‌کند، می‌شود گفت اما مخاطب باید عاقل باشد.

2- در فضای سیاسی ایران که کار تشکیلاتی منظم و مستمر تقریبا غیرممکن است. معمولا انتخابات یکی از بهترین زمان‌هایی است که کادرهای سیاسی جوان رشد می‌کنند و آبدیده می‌شوند. کمپین‌های انتخاباتی مانند یک دوره آموزش عملی سیاست‌ورزی هستند. در شرایط فعلی که تقریبا بخش عمده نیروهای تشکیلاتی اصلاح‌طلبان آنقدر هزینه داده‌اند که یا بریده‌اند یا رفته‌اند بیشتر از هر زمان دیگری به بازسازی تشکیلات احتیاج داریم.

3- نیروهای مخالف عملا چاره‌ای ندارند جز اینکه با حاکمیت تماس داشته باشند. ما عرصه بازی دیگری غیر از فضای سیاسی داخل  کشور نداریم. من هیچ نشانه‌ای از تغییر شیوه سیاست‌ورزی برای اصلاح اوضاع کشور نمی‌بینم. خوب یا بد، ماهیت کنش سیاسی کماکان همان است که در دو دهه اخیر بوده. عقل اقتضا می‌کند اگر می‌خواهیم نیروهای‌مان زیر ضرب کمتری باشند، منافذ تنفس کمی گشوده‌تر شوند و فضای عمل ما کمی بازتر شود با حاکمیت به عنوان قدرت موجود تماس داشته باشیم.

4- گمان می‌کنم حاکمیت از شرکت مخالفان در انتخابات استقبال خواهد کرد و ان را یک سیگنال مثبت تلقی خواهدکرد. به ویژه اگر از برنده نشدن‌شان اطمینان داشته باشد. در چنین حالتی راه  برای برخی تماس‌ها و گرفتن برخی امتیازات باز خواهدشد. در مجموع فشار سیاسی در ماه‌های اخیر کمتر شده و می‌توان گفن حکومت کمی (خیلی کم) به اصلاح‌طلبان امتیاز داده، این مسیر را می‌شود ادامه داد.

5- انتخابات فرصت خوبی است که گفتمان جدیدی برای اصلاح‌طلبان خلق شود یا گفتمان قبلی بازسازی شود. خلق گفتمان مستلزم فضا است. فضایی که در آن حرف زدن موضوعیت داشته و موضوعاتی برای حرف زدن وجود داشته باشد. در هنگامه انتخابات شاخکها حساس‌تر، ذهن‌ها فعال‌تر، موضوعات علنی‌تر و مسائل حادتر می‌شوند و این فرصت خوبی برای حرف زدن و شنیده شدن‌است. در بیست سال گذشته هم انتخابات ریاست جمهوری تعیین کننده تغییرات گفتمان اصلاح‌طلبی بوده‌اند. آنچه ما پس از انتخابات سال 88 از دست دادیم همین فضا بود. انتخابات 92 می‌تواند فرصتی برای ایجاد دوباره آن باشد.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۰
فرهاد عباسی

فکر می‌کنم اولین سوالی که باید به آن پاسخ بدهیم این است که الان کجا هستیم؟ پاسخ افراد مختلف به این سوال یکسان نیست زیرا پیش‌قضاوتها، مشاهدات و اولویت‌های افراد یکسان نیست. من در مجموع خوش‌بین نیستم به این دلایل:

1- تشکیلات نداریم. سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب فروپاشیده‌اند، حتی محافل و جمع‌های غیررسمی هم از بین رفته‌اند. سرکوب شدید دلیل اصلی این وضعیت است. حاکمیت به هر گونه دور هم جمع شدن آدم‌ها حساس شده و با شدت و خشونت آن را سرکوب می‌کند. مهاجرت‌ها و بریدن‌ها و ناامیدی‌ها هم مزید برعلت شده‌‌است.

2- سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان کاهش پیدا کرده‌است. تغییر مواضع مکرر آدم‌ها و جریان‌ها خیلی‌ها را بی‌اعتماد کرده‌است. وقتی نیروهای اصلی در مورد خیلی رفتارها و تناقضها توجیه نیستند چه انتظاری می‌توان از جامعه داشت؟ مهم‌ترین آن بحث تقلب در انتخابات است، اگر چهار سال پیش تقلبی در ابعاد 15 یا 20 میلیون رای انجام شده چطور می‌شود الان به شرکت در انتخاباتی با همان دست‌اندرکاران و همان ضوابط و همان سیاستها فکر کرد؟ اعترافها و مهاجرت‌ها و برخی مسائل دیگر هم در ایجاد بی‌اعتمادی به اصلاح‌طلبان نقش داشته‌است.

3- اصلاح‌طلبی دچار بحران مسئولیت‌پذیری شده‌اند. بسیاری از اصلاح طلبان شناخته شده در جمع‌های خصوصی در تقلبی در آن ابعاد که نتایج تغییر کند تردید میکنند اما به دلیل مسئولیت اخلاقی در قبال موسوی و کروبی حاضر به علنی کردن آن نیستند. آنها توجه نمی‌کنند که آنها در قبال جامعه و هواداران هم مسئولیت اخلاقی دارند. این مسئولیت شاید حتی بیشتر از مسئولیت آنها درقبال کسی است که هنوز انتخابات به پایان نرسیده، بدون آنکه با کسی مشورت کند خود را رئیس‌جمهور ایران نامید. مسئولیت‌پذیری در قبال سرنوشت مملکت هم مطرح است. کنار نشستن و لذت بردن از اینکه متحدان سابق به جان هم افتاده‌اند (وقتی یقین داریم که این مسیر منجر به بهبود شرایط نمی‌شود) کار مسئولانه‌ای نیست. اما برای مشارکت سیاسی یا باید تکلیف خود را با مساله تقلب روشن کنیم یا اینکه چند سالی صبر کنیم تا موضوع مشمول مرور زمان شود. دقت کنید من تحریم را هم نوعی مشارکت سیاسی می‌دانم به شرط آنکه به صورت منسجم و اثرگذار در وضعیت کشور باشد. اینکه ما بگوییم در انتخابات شرکت نمی‌کنیم و نهایتا کاهش محسوسی هم در مشارکت مردم در انتخابات ایجاد نشود، این تحریم نیست انفعال سیاسی است و آن‌گاه باید به پایگاه اجتماعی خود توضیح دهیم که چرا در شرایطی که مملکت به قهقرا می‌رود این شیوه منفعلانه را برگزیده‌ایم.

4-اصلاح‌طلبان، گفتمان خود را از دست داده‌اند ولی مبارزه بی گفتمان ممکن نیست. منظور من از گفتمان، شعار یا برنامه سیاسی نیست بلکه مجموعه‌ای از اصول  کلی است که در یک فرایند دیالکتیکی عملا و نظرا به مرور تکامل می‌یابند یا حذف می‌شوند. آنچه گفتمان را به جلو می‌برد از یک سو نقدها و گفت‌وگوهای حول این اصول و از سوی دیگر واقعیت سیاسی موجود است. گفتمان سیاسی محصول تصمیم چند نفر یا نتیجه یک نشست و سمینار نیست. بلکه زاییده فضایی سیاسی است که با طرح چند سوال مشخص شکل گرفته و با تلاش برای پاسخ دادن به این سوالات و نقد مستمر آنها تداوم می‌یابد. تا سال 88 گفتمان اطلاح‌طلبی خاتمیستی در میان اصلاح‌طلبان با فراز و فرودهایی دست بالا را داشت. گفتمانی که حول مشارکت سیاسی پارلمانتاریستی، توسعه نهادهای مدنی، فشار رسانه‌ای و نوسازی ارزشهای سنتی با تمرکز بر جذب طبقه متوسط شهری شکل گرفته بود. اما در انتخابات 88 بخش عمده‌ای از اصلاح‌طلبان از میان دو کاندیدا که یکی گفتمان اصلاح‌ط‌لبی را با لکنت نمایندگی می‌کرد اما رای‌ نداشت (کروبی) و دیگری که گفتمان روشنی را نمایندگی نمی‌کرد اما رای داشت (موسوی) دومی را برگزیدند. به عبارت بهتر گفتمان اصلاح‌ط‌لبی قربانی رای‌اوری شد و در نهایت رای هم آورده نشد. در 4 سال گذشته گفتمان جایگزینی شکل نگرفته و عملا زمان به سکوت و حیرت و ملاقات زندانیان و تعزیت جان‌باختگان گذشته‌است. شرایط سرکوب بعد انتخابات هم موجب مرگ قطعی گفتمان اصلاحات خاتمیستی شد.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۱۵
فرهاد عباسی

می‌خواهم نگاهم به انتخابات را توضیح دهم. چون می‌دانم ممکن است طولانی  و حوصله‌سربر شود آن را به چند بخش تفکیک می‌کنم. تلاش می‌کنم در چند نوشته مجزا به این سوال‌ها پاسخ بدهم:


 وضعیت امروز اصلاح‌‌طلبان چگونه‌است؟

آیا اصلاح طلبان باید در انتخابات شرکت کنند؟

چه نتیجه‌ای در انتخابات به نفع مملکت است؟

چه نامزدی برای اصلاح‌طلبان بهتر است؟

خاتمی بیاید یا نیاید؟

نتیجه انتخابات چه خواهدشد؟

سعی می‌کنم پاسخها کوتاه باشند. اما پاسخهای من به این سوالات را باید در ترکیب با هم دید و تلفیق آنها است که نگاه من را نشان می‌دهد. در این نوشته‌ها هر جا از عنوان اصلاح‌طلبان استفاده می‌کنم منظورم همه نیروهای سیاسی‌است که مخالف وضع موجود هستند و صرفا نیروهای اصلاح‌طلب سنتی (هواداران خاتمی) منظورم نیست. با این تعبیر از فرخ نگهدار تا هادی غفاری را در یک طیف قرار می‌دهم. امیدوارم اولین نوشته را به زودی روی وبلاگ بگذارم.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۱۲
فرهاد عباسی