▲ روز

▲ روز

" ▲ روز " تنها بخشی از افکار روزانه من است ! نه چیزی دیگر.
گاهی فکر می کنم خطر واژه ها از خطر اسلحه بیشتر است .

داستان

درسنامه

۶ مطلب با موضوع «پیشنهاد سازنده» ثبت شده است

در نوشته‌ قبلی گفتم که به نظر من اصلاح‌طلبان حتی اگر یک نامزد قدرتمند داشته باشند باز هم برنده انتخابات نخواهندشد. در این نوشته می‌خواهم یک قدم جلوتر بیایم و ادعا کنم حتی اگر اصلاح‌طلبان شانس برنده شدن هم داشته‌باشند به نفع مملکت نیست که رئیس‌جمهوری بعدی از آنها باشد.

مهم‌ترین مساله فعلی کشور چالش هسته‌ای است. به نظرم فعلا همه مسائل کشور در سایه این  بحران هستند و تا تکلیف این موضوع روشن نشود گشایشی در حوزه‌های دیگر رخ نخواهد داد. بهبود شرایط اقتصادی و گشایش نسبی فضای سیاسی و کاهش نقش نیروهای نظامی، مستلزم حل مساله هسته‌ای است.  اما چه موقع این مساله حل خواهدشد؟ حداقل دو شرط باید محقق شوند، اول اینکه حاکمیت ایران احساس کند کسی در قدرت مترصد بول گرفتن از او نیست و در عین حال، اعتبار این تدبیر به حساب دیگران واریز نخواهدشد. شرط دوم هم این است که در طرف مقابل، قدرتهای جهانی هم احساس کنند که با یک نفر در ایران طرف هستند. به همین دلیل اگر رئیس‌جمهور بعدی مطیع رهبری نباشد بعید می‌دانم پیشرفت مثبتی در مذاکرات ایران رخ دهد. تا وقتی که بازی در ایران چند طرف دارد و هر طرف مترصد قهرمان‌سازی از خود و خراب کردن بقیه بازیگران است کسی کوتاه نخواهدآمد.

احساس مسئولیت در قبال سرنوشت مملکت اقتضا می‌کند که در انتخاب استراتژی صرفا به منافع خود توجه نکنیم و منافع مملکت را در نظر بگیریم. مساله اولویت دار امروز مملکت دموکراسی و آزادی نیست برگرداندن مملکت به وضعیت سال 84 است. یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب شاید در ابتدا یک خوش‌بینی مقطعی در محافل رسانه‌ای غرب ایجاد کند اما قطعا فضا را برای مصالحه تنگ‌تر می‌کند. تجربه نشان داده حاکمیت تمایل ندارد مردم فکر کنند با آمدن رئیس‌جمهور جدید سیاست خارجی تغییر اساسی کرده (یعنی فرمان دست کس دیگری است). ضمن اینکه اگر در سطوح عالی قدرت، یک‌دستی نباشد مدیریت پروپاگاندای بعد از مصالحه و توجیه بدنه اجتماعی حامی حاکمیت مقدور نخواهدبود.


این طور جمع‌بندی کنم که یک رئیس‌جمهور هماهنگ با رهبری بهترین گزینه‌ای است که می‌تواند در یک دوره چهار ساله به خروج نسبی از بحران فعلی کمک کند پس از آن‌ دوره می‌توان بر اساس اولویت‌های آن روز که احتمالا همان اولویت‌های پیش از 84 هستند تصمیم گرفت.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۵
فرهاد عباسی

تقریبا مطمئنم اصلاح‌ط‌لبان در انتخابات آینده برنده نخواهند شد. حتی اگر خاتمی هم نامزد شود باز هم احتمال پیروزی او کم است. پیش‌بینی‌ام درباره نتیجه انتخابات را در پاسخ پرسش‌های بعدی ارائه خواهم کرد. با این حال شرکت در انتخابات آتی ضرورت دارد. معمولا مردم تصور می‌کنند گروه‌های سیاسی در انتخابات شرکت می‌کنند تا برنده شوند و کسب قدرت کنند. این تصور، درست اما ناقص است. گاهی اوقات ما یقین داریم که در انتخابات برنده نمی‌شویم اما در آن شرکت می‌کنیم چون می‌دانیم انتخابات فقط برای برنده شدن نیست. اگر اینطور بود احزاب سیاسی در کشورهای توسعه یافته بر اساس نتایج نظرسنجی‌ها تصمیم می گرفتند در انتخابات شرکت کنند یا نه. اصلاخ‌طلبان در انتخابات سال 92 باید شرکت کنند زیرا:

1- در این مملکت زندگی می‌کنیم و اوضاع آن وبال گردن‌مان است. از صبح که چشم باز می‌کنیم تا  شب که به خواب می‌رویم لحظه لحظه عمرمان تحت تاثیر هوش و عقل و منطق و سواد و سلیقه و حال و حوصله و میل و دماغ و اوضاع شکم و زیرشکم تعدادی آدم است که یک جاهایی در مرکز تهران نشسته‌اند. در کشوری زندگی میکنیم که سایه حکومت حتی در تاریکی شب و زیر لحاف هم روی تن‌های‌مان سنگینی می‌کند. نمی‌شود گفت این باشد یا آن چه فرقی می‌کند، می‌شود گفت اما مخاطب باید عاقل باشد.

2- در فضای سیاسی ایران که کار تشکیلاتی منظم و مستمر تقریبا غیرممکن است. معمولا انتخابات یکی از بهترین زمان‌هایی است که کادرهای سیاسی جوان رشد می‌کنند و آبدیده می‌شوند. کمپین‌های انتخاباتی مانند یک دوره آموزش عملی سیاست‌ورزی هستند. در شرایط فعلی که تقریبا بخش عمده نیروهای تشکیلاتی اصلاح‌طلبان آنقدر هزینه داده‌اند که یا بریده‌اند یا رفته‌اند بیشتر از هر زمان دیگری به بازسازی تشکیلات احتیاج داریم.

3- نیروهای مخالف عملا چاره‌ای ندارند جز اینکه با حاکمیت تماس داشته باشند. ما عرصه بازی دیگری غیر از فضای سیاسی داخل  کشور نداریم. من هیچ نشانه‌ای از تغییر شیوه سیاست‌ورزی برای اصلاح اوضاع کشور نمی‌بینم. خوب یا بد، ماهیت کنش سیاسی کماکان همان است که در دو دهه اخیر بوده. عقل اقتضا می‌کند اگر می‌خواهیم نیروهای‌مان زیر ضرب کمتری باشند، منافذ تنفس کمی گشوده‌تر شوند و فضای عمل ما کمی بازتر شود با حاکمیت به عنوان قدرت موجود تماس داشته باشیم.

4- گمان می‌کنم حاکمیت از شرکت مخالفان در انتخابات استقبال خواهد کرد و ان را یک سیگنال مثبت تلقی خواهدکرد. به ویژه اگر از برنده نشدن‌شان اطمینان داشته باشد. در چنین حالتی راه  برای برخی تماس‌ها و گرفتن برخی امتیازات باز خواهدشد. در مجموع فشار سیاسی در ماه‌های اخیر کمتر شده و می‌توان گفن حکومت کمی (خیلی کم) به اصلاح‌طلبان امتیاز داده، این مسیر را می‌شود ادامه داد.

5- انتخابات فرصت خوبی است که گفتمان جدیدی برای اصلاح‌طلبان خلق شود یا گفتمان قبلی بازسازی شود. خلق گفتمان مستلزم فضا است. فضایی که در آن حرف زدن موضوعیت داشته و موضوعاتی برای حرف زدن وجود داشته باشد. در هنگامه انتخابات شاخکها حساس‌تر، ذهن‌ها فعال‌تر، موضوعات علنی‌تر و مسائل حادتر می‌شوند و این فرصت خوبی برای حرف زدن و شنیده شدن‌است. در بیست سال گذشته هم انتخابات ریاست جمهوری تعیین کننده تغییرات گفتمان اصلاح‌طلبی بوده‌اند. آنچه ما پس از انتخابات سال 88 از دست دادیم همین فضا بود. انتخابات 92 می‌تواند فرصتی برای ایجاد دوباره آن باشد.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۰
فرهاد عباسی

فکر می‌کنم اولین سوالی که باید به آن پاسخ بدهیم این است که الان کجا هستیم؟ پاسخ افراد مختلف به این سوال یکسان نیست زیرا پیش‌قضاوتها، مشاهدات و اولویت‌های افراد یکسان نیست. من در مجموع خوش‌بین نیستم به این دلایل:

1- تشکیلات نداریم. سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب فروپاشیده‌اند، حتی محافل و جمع‌های غیررسمی هم از بین رفته‌اند. سرکوب شدید دلیل اصلی این وضعیت است. حاکمیت به هر گونه دور هم جمع شدن آدم‌ها حساس شده و با شدت و خشونت آن را سرکوب می‌کند. مهاجرت‌ها و بریدن‌ها و ناامیدی‌ها هم مزید برعلت شده‌‌است.

2- سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان کاهش پیدا کرده‌است. تغییر مواضع مکرر آدم‌ها و جریان‌ها خیلی‌ها را بی‌اعتماد کرده‌است. وقتی نیروهای اصلی در مورد خیلی رفتارها و تناقضها توجیه نیستند چه انتظاری می‌توان از جامعه داشت؟ مهم‌ترین آن بحث تقلب در انتخابات است، اگر چهار سال پیش تقلبی در ابعاد 15 یا 20 میلیون رای انجام شده چطور می‌شود الان به شرکت در انتخاباتی با همان دست‌اندرکاران و همان ضوابط و همان سیاستها فکر کرد؟ اعترافها و مهاجرت‌ها و برخی مسائل دیگر هم در ایجاد بی‌اعتمادی به اصلاح‌طلبان نقش داشته‌است.

3- اصلاح‌طلبی دچار بحران مسئولیت‌پذیری شده‌اند. بسیاری از اصلاح طلبان شناخته شده در جمع‌های خصوصی در تقلبی در آن ابعاد که نتایج تغییر کند تردید میکنند اما به دلیل مسئولیت اخلاقی در قبال موسوی و کروبی حاضر به علنی کردن آن نیستند. آنها توجه نمی‌کنند که آنها در قبال جامعه و هواداران هم مسئولیت اخلاقی دارند. این مسئولیت شاید حتی بیشتر از مسئولیت آنها درقبال کسی است که هنوز انتخابات به پایان نرسیده، بدون آنکه با کسی مشورت کند خود را رئیس‌جمهور ایران نامید. مسئولیت‌پذیری در قبال سرنوشت مملکت هم مطرح است. کنار نشستن و لذت بردن از اینکه متحدان سابق به جان هم افتاده‌اند (وقتی یقین داریم که این مسیر منجر به بهبود شرایط نمی‌شود) کار مسئولانه‌ای نیست. اما برای مشارکت سیاسی یا باید تکلیف خود را با مساله تقلب روشن کنیم یا اینکه چند سالی صبر کنیم تا موضوع مشمول مرور زمان شود. دقت کنید من تحریم را هم نوعی مشارکت سیاسی می‌دانم به شرط آنکه به صورت منسجم و اثرگذار در وضعیت کشور باشد. اینکه ما بگوییم در انتخابات شرکت نمی‌کنیم و نهایتا کاهش محسوسی هم در مشارکت مردم در انتخابات ایجاد نشود، این تحریم نیست انفعال سیاسی است و آن‌گاه باید به پایگاه اجتماعی خود توضیح دهیم که چرا در شرایطی که مملکت به قهقرا می‌رود این شیوه منفعلانه را برگزیده‌ایم.

4-اصلاح‌طلبان، گفتمان خود را از دست داده‌اند ولی مبارزه بی گفتمان ممکن نیست. منظور من از گفتمان، شعار یا برنامه سیاسی نیست بلکه مجموعه‌ای از اصول  کلی است که در یک فرایند دیالکتیکی عملا و نظرا به مرور تکامل می‌یابند یا حذف می‌شوند. آنچه گفتمان را به جلو می‌برد از یک سو نقدها و گفت‌وگوهای حول این اصول و از سوی دیگر واقعیت سیاسی موجود است. گفتمان سیاسی محصول تصمیم چند نفر یا نتیجه یک نشست و سمینار نیست. بلکه زاییده فضایی سیاسی است که با طرح چند سوال مشخص شکل گرفته و با تلاش برای پاسخ دادن به این سوالات و نقد مستمر آنها تداوم می‌یابد. تا سال 88 گفتمان اطلاح‌طلبی خاتمیستی در میان اصلاح‌طلبان با فراز و فرودهایی دست بالا را داشت. گفتمانی که حول مشارکت سیاسی پارلمانتاریستی، توسعه نهادهای مدنی، فشار رسانه‌ای و نوسازی ارزشهای سنتی با تمرکز بر جذب طبقه متوسط شهری شکل گرفته بود. اما در انتخابات 88 بخش عمده‌ای از اصلاح‌طلبان از میان دو کاندیدا که یکی گفتمان اصلاح‌ط‌لبی را با لکنت نمایندگی می‌کرد اما رای‌ نداشت (کروبی) و دیگری که گفتمان روشنی را نمایندگی نمی‌کرد اما رای داشت (موسوی) دومی را برگزیدند. به عبارت بهتر گفتمان اصلاح‌ط‌لبی قربانی رای‌اوری شد و در نهایت رای هم آورده نشد. در 4 سال گذشته گفتمان جایگزینی شکل نگرفته و عملا زمان به سکوت و حیرت و ملاقات زندانیان و تعزیت جان‌باختگان گذشته‌است. شرایط سرکوب بعد انتخابات هم موجب مرگ قطعی گفتمان اصلاحات خاتمیستی شد.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۱۵
فرهاد عباسی

می‌خواهم نگاهم به انتخابات را توضیح دهم. چون می‌دانم ممکن است طولانی  و حوصله‌سربر شود آن را به چند بخش تفکیک می‌کنم. تلاش می‌کنم در چند نوشته مجزا به این سوال‌ها پاسخ بدهم:


 وضعیت امروز اصلاح‌‌طلبان چگونه‌است؟

آیا اصلاح طلبان باید در انتخابات شرکت کنند؟

چه نتیجه‌ای در انتخابات به نفع مملکت است؟

چه نامزدی برای اصلاح‌طلبان بهتر است؟

خاتمی بیاید یا نیاید؟

نتیجه انتخابات چه خواهدشد؟

سعی می‌کنم پاسخها کوتاه باشند. اما پاسخهای من به این سوالات را باید در ترکیب با هم دید و تلفیق آنها است که نگاه من را نشان می‌دهد. در این نوشته‌ها هر جا از عنوان اصلاح‌طلبان استفاده می‌کنم منظورم همه نیروهای سیاسی‌است که مخالف وضع موجود هستند و صرفا نیروهای اصلاح‌طلب سنتی (هواداران خاتمی) منظورم نیست. با این تعبیر از فرخ نگهدار تا هادی غفاری را در یک طیف قرار می‌دهم. امیدوارم اولین نوشته را به زودی روی وبلاگ بگذارم.


منتشر شده در وبلاگ ساز مخالف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۱۲
فرهاد عباسی


دقیقن خاطرم نیست که کجا اما در مقاله ای می خوندم که سوئد در اوایل 1900 جزو فقیر ترین کشور های اروپا بوده است ، اما چه چیزی باعث شده طی کمتر از 100 سال و پشت سر گذاشتن جنگ جهانی و سایه کمونیست به جایگاهی که الان هستند برسند ، قطعن آنها منتظر نموند که کسی یا کسانی بیایند و کشورشون رو آباد کنند.

آنها تلاش کردند، تلاش کردند و تلاش کردند. :)
ما توانایی این را داریم که در یک چهارم این مدت به این جایگاه برسیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۵۲
فرهاد عباسی


جناب قالیباف شهردار تهران که بیشتر از 15 سال است که رویا ی ریاست جمهوری در سر دارد اخیراً در اظهار نظر جالبی گفته که "من اول به فکر رضایت خداوند هستم و بعد رضایت مردم" ، سوالی که اینجا مطرح می شود این است که مگر رضایت خداوند از طریقی جز خوشنودی و خدمت به مردم کسب می شود !؟
یک حاکم مادامی که نتواند مردم خود را خوشنود کند، هرگز به رستگاری در برابر خداوند نمی رسد.

یا بهتره بگویم از کی خوشنودی خداوند در تضاد با خشنودی ملت مسلمان ایران قرار دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۲۷
فرهاد عباسی